شما اینجا هستید
اجتماعی » ۹ سال زندگی با کابوس ایدز

 

برخی از زنانی که به ویروس اچ.آی.وی مبتلا می‌شوند، نه اعتیاد دارند، نه با خون و فرآورده‌های خونی آلوده تماس داشته‌اند و نه در روابط غیرمشروع جنسی مشارکت کرده‌اند؛ آنها قربانی همسران خود می‌شوند که درگیر ایدز هستند و بدون درنظر گرفتن حق و حقوق همسران‌شان، آنها را نیز مبتلا می‌کنند.

میترا یکی از زنانی است که از طریق روابط زناشویی به ویروس اچ.آی.وی  مبتلا شده و شوهرش را عامل بدبختی‌هایش می‌داند. در ادامه روایت او از مواجهه با بیماری ایدز را می‌خوانید.

«آدمی بشاش و فعال بودم تا اینکه روزهایی در سال ۱۳۸۹ به دلیل کسالت فراوان و خستگی زودرس دائم احساس خواب‌آلودگی داشتم. از این وضعیت نگران شدم و یک روز تصمیم گرفتم به مرکز انتقال خون بروم و خون بدهم تا شاید این عوارض کمتر شود. در ابتدا تصورم براین بود شاید به دلیل غلظت خون، خوابم زیاد شده، اما بلافاصله پس از خون دادن متوجه شدم که مبتلا به ویروس اچ.آی.وی هستم.

اولش که در مرکز انتقال خون دکتر این موضوع را به من خبر داد، دوست نداشتم قبول کنم و همواره دنبال راه فراری بودم و تلاش می‌کردم دکتر را متقاعد کنم که اشتباه شده است. اما بالاخره قبول کردم و برای نتیجه قطعی آماده شدم تا مجدد آزمایش بدهم و متاسفانه نتیجه همان شد که پزشک مرکز انتقال خون گفته بود. دکتر درخصوص بیماری توضیح کاملی به من نداد و فقط اصرار می‌کرد که اگر دارو مصرف نکنی بعد از ۱۰ سال خواهی مرد. شاید علت اصرار دکتر برای این بود که من حاضر نبودم قبول کنم مبتلا هستم و او با این کار می‌خواست مرا وادار به درمان کند.

هیچ کس این موضوع را نمی‌دانست و در این مسیر تنها بودم. به خاطر ترسی که داشتم همیشه از آدم‌ها فرار می‌کردم و با کسی ارتباط نداشتم. دوران خیلی سختی بود و مجبور بودم تحمل کنم تا اینکه کم کم با موضوع کنار آمدم و واقعیت را قبول کردم.

از روزی که نتیجه آزمایشم مثبت شد و به زور قبول کردم مبتلا هستم مدت ۹ سال با کابوس ایدز دست و پنجه نرم کردم و نمی‌خواستم قبول کنم که مبتلا هستم. در تمام این مدت دائم نگران تک فرزندم بودم که مبادا به این ویروس مبتلا شود. مدام در اینترنت سرچ می‌کردم که راه‌های انتقال بیماری چیست و او را از خودم دور می‌کردم. دچار افسردگی و سرگردانی بودم و نمی‌دانستم درواقع باید چکار کنم.

آنچه در صحبت‌های میترا بیشتر خودنمایی می‌کرد، ترس از قضاوت‌های مردم بود. او در صحبت‌هایش از مردم می‌خواست وقتی می‌شنوند یک نفر ایدز دارد سریع به او برچسب نزنند. او ۹ سال بیماری‌اش را قبول نکرده بود فقط از ترس قضاوت مردم و فامیل. در گفته‌هایش استرس این را داشت که وقتی یک زن در جامعه دچار چنین مشکلی می‌شود، همه او را قضاوت می‌کنند که حتما روابط نامشروع داشته درحالی که خود او از طریق همسر معتادش مبتلا شده بود./ایسنا

شما هم می توانید دیدگاه خود را ثبت کنید

کامل کردن گزینه های ستاره دار (*) الزامی است -
آدرس پست الکترونیکی شما محفوظ بوده و نمایش داده نخواهد شد -

ریگا انلاین |